۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

کلاغ (1976)


توجه اصالت، گوينده تلويزيوني، به عکس دختر گمشده اي جلب مي شود که در روزنامه به صورت اعلان چاپ شده است. چهره دختر به نظر اصالت آشنا مي آيد اما هرچه فکر مي کند نمي داند او را کجا ديده است. اصالت موضوع را با همسرش آسيه در ميان مي گذارد و روز بعد درباره دختر گمشده با دوستانش صحبت مي کند و آنها تصميم مي گيرند آگهي را از تلويزيون پخش کنند. اصالت به نشاني ذکر شده در اعلان مي رود و در مي يابد که نشاني مربوط به سالها پيش است. آسيه خاطرات مادرشوهرش را که از زمان جنگ در بيمارستان به عنوان پرستار کار مي کرده مي نويسد. در مجلس هفتگي بزرگان خانواده حال مادربزرگ پس از شيندن يک آواز قديمي دگرگون مي شود و به اتاق خود مي رود. آسيه با استفاده از غيبت مادربزرگ اتاق را جست و جو مي کند و عکس دختر گمشده را در لابه لاي وسائل او مي يابد و متوجه مي شود که.....
اطلاعات بیشتر اینجا.

۲ نظر:

شیدا گفت...

مریضی داستانو نصفه می گی؟!
جمله اول رو 20 بار خوندم تا فهمیدم اصالت اسمه! D:

Virjil گفت...

1- داستان رو کامل نمیگم که ترغیب شی و بری فیلم رو ببینی.
2- خوندن این بلاگ نیاز به میزان حداقلی از IQ داره شیدا جونم.