چیزی که در انتهای فیلم دستگیرم شد این بود که نولان موتیوهای کشاندن تماشاچیو کاملا میشناسه، واقعا سرگرم کننده و سرشار از جذابیت تصویری. اطلاعات بیشتر اینجا.
کپی برابر اصل، دیالوگهای زنی که کارشناس هنری است با یک نویسنده و با موضوعیت هنر که در انتها به بحث زناشویی ختم میشود ولی امیدوارم که کیارستمی هنوز به این جمله معتقد باشه که میگه: بین بازیگر و درخت هیچ شباهتی روی صحنه وجود ندارد.(چون درخت واقعا خود درخت است) اطلاعات بیشتر اینجا.
نمایش ارتباطات انسانی عجیب به سبک فاسبیندر و البته با تمایلات جنسی خودش. فاسبیندر در 38 سالگی به دلیل اعتیاد به الکل و مخدراز دنیا میره ولی یکی ار تاثیرگذارترین کارگردانان آلمان در روند فیلمسازی اون کشور هست. اطلاعات بیشتر اینجا.
روکو به همراه مادر و برادرانش از روستای لوکانیا به سمت میلان جایی که برادر بزرگش، وینچنزو، به همراه نامزدش می خواهند زندگی جدیدی را شروع کنند، می روند. فیلم به تقلای آنها برای بقا در چنین شهر بزرگی می پردازد. اما محوریت اصلی داستان از آنجایی شروع می شود که اول سیمون و بعد روکو شیفته فاحشه ای به نام نادیا می شوند و این شیفتگی باعث سقوط سیمون و موفقیت روکو میشود. اطلاعات بیشتر اینجا.
مردی (مارکو پلتولا) که به تازگی وارد هلسینکی شده است به پارک می رود. ولگرد ها به او حمله می کنند اموالش را می دزدند، کارت شناسایی اش را دور می اندازند و خودش را به قصد کشت کتک می زنند. مرد داستان ما خود را به بیمارستان می رساند و در بیمارستان می میرد. اما بعد از خروج دکتر و پرستار از اتاقش از بستر مرگ بر می خیزد و از بیمارستان فرار می کند. اکنون او مرده ای است که جانی دوباره یافته است ولی هیچ چیز از گذشته اش به خاطر نمی اورد. روابط میان انسانها بسیار تاثیر گذار و جالبه، هیچ حرف اضافه ای در فیلم وجود نداره و بیشتر تصاویر گویای درونیات انسانهاست. اطلاعات بیشتر اینجا.
توضیحات اول فیلم خیلی جالبه: بچه ها همه چیز رو باور میکنند چون خیلی راحت اعتماد میکنند. من از دیدن این فبلم لذت بردم و حقه های سینمایش واسم خیلی جالب بود. اطلاعات بیشتر اینجا.
به گفته گدار فیلم درمورد فرزندان کوکاکولا و مارکس است. فیلم ارتباطات دختر و پسری را نشان می دهد که نماینده هم نسلهای خود و مشکلات موجود آن زمان هستند. اطلاعات بیشتر اینجا.
فیلم بهار... از پنج اپیزود مجزا تشکیل شده است که بر توالی فصلها پیش میرود ولی نه دقیقا بصورت پشت سرهم. شرح و سرگذشت انسان است از کودکی تا پیری که با هریک از فصلها نقطه گذاری شده است. هر فصل، قسمتی از زندگی یک راهب را به همراه تنها شاگرد اش به تصویر میکشد. فاصله هر فصل با فصل بعدی حدودا پانزده سال است که با ترتیب زمانی ولی با تاخیر زمانی در جلو چشمانمان جلوه نمایی میکند. اطلاعات بیشتر اینجا.
فیلمی نچندان واقعی و البته خوش ساخت با حضور بازیگری که من واسش احترام قائلم، شبنم طلوعی. فیلم در بعضی موارد به بیراهه های سنگسار ثریا میره. نمایشی هیولا وار از مردان، که تنها به فکر شهوت و سوء استفاده هستند و در کنار این موضوع بولد شده نمایشی از اوضاع سیاسی آن زمان نیز در فیلم گنجانده شده. به نظر من اعتراض را میتوان خیلی زیباتر از اینها نمایش داد.
دنیای مصنوعیه فیلم انقدر خوب طراحی شده که بسیار برای بیننده باورپذیر میشه. به نظر من برسون کارگردانی هست که در دنیای تنهایهاش بسیاری از اصول رو زیر پا میذاره ولی من هنوز هم بالتازر رو بیشتر دوست دارم. اطلاعات بیشتر اینجا.
پروفسور بوبوس کاری از آتیلا پسیانی ترکیبی بومی و مدرن از نمایشنامه اصلی است که بازی منحصر به فرد بازیگران شاخصش این کار رو لذت بخش کرده. در کل زمان نمایش، تماشاچی هرگز احساس خستگی نمیکنه و مجذوبه نور و صدای مغز مغشوش کارگردان نمایش میشه.
توسط یک شرایط خوب که یک دفعه ایجاد شد تونستم از نمایش مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش عکس بگیرم. باید به این نکته هم اشاره کنم که شرایط بد مکانی زیاد فرصت گرفتن عکسهای خوب رو به من نداد. ولی در کل خوش گذشت.
«دزدان دوچرخه» ویتوریو دسیکا با الهام گرفتن از یک رویداد به ظاهر ساده و یک اتفاق روزمره به بازسازی دقیق و مستند گونهای از فضا شرایط و موقعیت های گوناگون، در زمینه بازتابهای دراماتیک در بطن زندگی اجتماعی بعد از جنگ در کشور خود، می پردازد. یک مرد بیکار با همسر و یک فرزند پسر، بعد از مدتها دربدری، عاقبت شغلی به عنوان آگهی چسبان پسترهای تبلیغاتی بدست میآورد. اما برای انجام این کار به یک دوچرخه احتیاج دارد و برای بدست آوردن آن، ملحفه های خود را، به عنوان تنها دارایی قابل عرضهاش، به رهن می گذارد واین در حالی است که در اولین روز کار، دوچرخه اش را از او می دزد. نمایش سختی زندگی در این فیلم اعجاب آور است. اطلاعات بیشتر اینجا.د.
یکی از بهترین فیلمهای اسکورسیزی، البته از نظر من. ترکیب شیوه های نوین فیلمسازی با تفکر دهه 70 رومن پولانسکی در فیلم مستاجر، توسط اسکورسیزی و بازی بسیار خوب دیکاپریو فیلمی به وجود آورده که بارها میشه از دیدنش لذت برد. البته من از نیمه اول فیلم بیشتر خوشم اومد چون نوع بیان توهمات تد بسیار زیبا بود.
آندرى تاركوفسكى در طول حيات هنرى اش هفت فيلم را كارگردانى كرد كه هر كدام به يكى از ماندگارترين آثار سينمايى جهان تبديل شدند. «ايثار» هفتمين و آخرين فيلم از مجموعه بى نظير تاركوفسكى است. اين درام درباره زندگى روزنامه نگار و هنرپيشه اسبق سينما با نام «الكساندر» كه قرار است در روز تولدش جنگ هسته اى رخ دهد. او با خداى خويش عهد مى بندد كه در صورت در نگرفتن اين جنگ زندگى اش را فدا كند. تطاتعات بیشتر اینجا.
فکر میکنم سینمای کاساویتس مختصه خودشه، یعنی من هنوز فیلمی شبیه فیلمهاش ندیدم. فیلمبرداری مستندگونه و استفاده متفاوت از نور جالبه توجه. اطلاعات بیشتر اینجا.
برسون " سینمای تزکیه شده" رو به اوج میرسونه و نمود عینی رستگاری رو در قالب یک کشیش ساده و بیمارمجسم میکنه، درسته که ریتم فیلم کنده ولی ریتم زندگیه. اطلاعات بیشتر اینجا.
این سوال در فیلم پرداخت می شود:" اگر شبیه سازی انسان ها میسر شود، آیا باید با کپی ها مانند یک ماشین با تاریخ انقضای معین رفتار کرد و عواطف و احساسات آن ها را نادیده گرفت یا باید به چشم یک انسان جدید نگریسته شوند... "
آلمودووار اين بار هم مشکلات اجتماعی- عاطفی طبقه متوسط اسپانيايی را به تصوير کشيد. البته در اين فيلم مانند فيلم قبلی او يعنی همه چيز درباره مادرم سياهی و کثيفی های اين طبقه اجتماعی به نمايش گذاشته نمی شود. ولی بازهم نقد و بررسی روحيه بيمار و پريشان اشخاص، خميرمايه اصلی فيلم است. اطلاعات بیشتر اینجا.
فیلمی فوق العاده از مایکل هانکه، کاملا روانشناختی و با لایه های گوناگون. خلاصه داستان از این قرار است: اريكا در دوران ميانسالي استاد موسيقي كلاسيك در كنسرواتوار موسيقي وين ميباشد.او هنوز مجرد است و با مادري سركوبگر زندگي ميكند كه هميشه در پي اعمال سلطه بر اوست. اميال و گرايشات جنسي اريكا برآورد نشده و او درگير عقده هاي جنسي است. والتر هنرآموز جوان به او اظهار عشق ميكند، اما اريكا خواستار اعمال سلطه جنسي بر اوست و او را به تبعيت از فرامين بيمارگونه اش فرا ميخواند. مبارزه اي جنسي براي اعمال سلطه جنسي ميان آن دو اوج ميگيرد كه سر به خودآزاري و ديگرآزاري و ويرانگري ميزند. اطلاعات بیشتر اینجا.
فیلمی حیرت آور از سهراب شهید ثالث، کارگاردانی مولف و خوش نام ایرانی. سبک نوآر و واقع گرای فیلم من رو شیفته خودش کرد. پیرمرد سوزن بانی که پس از 33 سال تکرار، بازنشست میشه و دیگه نمیدونه چیکار کنه. اطلاعات بیشتر اینجا.
توني برتكو (كرونر) نجار بي هدف و ظاهرا بي خيالي است كه با همسرش زندگي ساده اي را مي گذراند، درحاليكه باجناق فاشيستش ماركوس (ازواريكوف) به دليل داشتن پست مهم در شهرداري وضع خوبي به هم زده است. اولينا (اسليوكوا) همسر زياده خواه توني با فشار زياد، او را مجبور مي كند تا در مغازه اي در ميدان اصلي شهر، كه در اصل متعلق به بيوه اي يهودي است به عنوان مدير آریایی كار كند. فیلم واقعا بی نظیری هست و البته برنده اسکار بهترین فیلم خارجی سال 1966 هم شده.
50 سال آینده خورشید میمیرد. تنها امید بشر به عملیات قهرمانانه هشت فضانورد است که با سیاره ایکاروس 2 می خواهند یک بمب در قلب خورشید کار بگذارند. ماموریتی که 7 سال پیش فضانوردان قبلی نتوانسته بودند آن را تکمیل کنند. به نظر من فیلم واقعا جالبیه ولی نمیدونم چجوری میشه که Danny Boyle از ساختن فیلمهایی مثل Trainspotting و Sunshine به Slumdog Millionaire میرسه.
نمایش گالیله به کارگردانی داریوش فرهنگ و بازی امین تارخ که برگردانی از اثر برتولت برشت بود رو دیروز تو سالن اصلی دیدم کار بدی نیست ولی خیلی بهتر از اینها میتونست باشه.
داستان از این قراره که فریتز لانگ ( که خودش نقش خودش رو بازی میکنه) در حال ساخت فیلمی هست که تهیه کننده از فیلمنامه راضی نیست و از یک نمایش نامه نویس برای درست کردن وضع موجود دعوت میکنه، همسر نمایش نامه نویس خانم بریجیت باردو هستن که حضور ایشون باعث ایجاد پیچیدگیهای خاص میشه. به هر حال وجود نام گدار دیدن یک فیلم رو اجباری میکنه چه برسه به حضور خانم باردو. اطلاعات بیشتر اینجا.
نویسنده، طراح و کارگردان این نمایش آتیلا پسیانی هست. یک نمایش فوق العاده و عالی در سبک همیشگی خودش.شخصیت تلویزینیه این مرد رو باید کاملا فراموش کرد چون اگه فضای ذهنیش رو ببینین حتما شاخ در میارین.
اولین کاری که در جشنواره دیدم لیرشاه بود کاری پر تحرک از آرش دادگر. من واقعا لذت بردم. درسته که اقتباسی از شکسپیر بود ولی انتهای داستان کمی با اصل اثر تفاوت داشت.
من همیشه از بازی آلن دلون لذت میبرم، بازی اون تو این فیلم هم خیلی خوب از آب دراومده ، اوج بیتفاوتی رو میشه در صحنه جنایت تو چشاش دید. ولی به نظر من فیلم غیر از بازی نقش اول چیز خاصی نداره. اطلاعات بیشتر اینجا.